در اندرون من خسته دل ندانم کیست/که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دوشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۸
فرار از تنهایی
عبور می کنم هر روز از کنار نیمکت های خالی پارک طوری که انگارکسی در نیمکت های آخرین انتظارم را می کشد و به آنجا که می رسم باید وانمود کنم که باز هم دیر رسیده ام.